ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
آخرین ترانه ام رو که از سر جنون و نا امیدی نوشتم و حرفای دلم رو ترانه کردم ببینید:
من منم
به آئینه عادتم نیست
بی تو رفتن قسمتم نیست
ای پاکترین ترانه ها
بی تو ماندن فرصتم نیست
می شناسمت به یک جواب
مثل نمازی پر ثواب
می سازمت در یک غزل
معصوم تر از گل و گلاب
تو همانی که من منم
می شناسمت که نشکنم
بی آنکه بدانی کیم
که ندانی خسته تنم
تورا مثل یک ترانه
می سرایمت خط به خط
حقیقت بودنم باش
در این زمانه غلط
آخرین تاب و تبم باش
بوسه ای پاک به لبم باش
به گم شدن روشنی
فاتح بغض شبم باش
تو نباشی من نه منم
بودنت سهم بودنم
تا تو باشی ترانهام
زخمه به سازم می زنم
«اکبر یارمحمدی»
امیدورام که همیشه و همیشه عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی
جالبه. تازه همین الان برا پست قبلی کامنت گذاشتم...
میدونی... وبلاگ نویسی دنیای بزرگیه... منم سال هاست وبلاگنویسم. این وبلاگ فعلی رو نبینید که ۱ سالشه. وقتی مینویسی خیلی از درداتو با کسائی تقسیم میکنی که حس میکنی میتونن ندیده همدمت باشن... ولی ای کاش همدم واقعی باشن... یعنی کاش...
منم از این خستگی ها زیاد تجربه کردم... موقتیه! فشار محیطت زیاد شده...
یه غروب قشنگ... حس کنی جسما سبک شدی!! داری میری یه جا روحت رو هم سبک کنی... یه جای آروم... یه لحظه رو به آسمون دراز بکشی... یه نفس عمیق... تو دلت تکرار کنی: "چه اهمیت دارد اگر گاهی میرویند قارچ های غربت؟!... بعدشم به قول خودت بگی من منم. بذار دیگران هم خودشون باشن!! مهم اینه که...
احساس آرامش نداره؟
تقریبا بروزیم!!
یا علی
سلام آقای یار محمدی
ناگه به رسم عشق ُ ترک هم اضافه شد
بر زخمهای خورده ُ نمک هم اضافه شد
گندم جوابگوی گناه کسی نبود
کم کم به عقل ُ دوز و کلک هم اضافه شد
بر سفره یقین تمام زمینیان
افسوس می خوریم ُ که شک هم اضافه شد
هر بار در مدار زمین پرسه می زدیم
این با دور چرخ و فلک هم اضافه شد
می خواستم بدون تو از کوچه بگذرم
ناگه حرم نام و نمک هم اضافه شد
مثل اینکه گریز زدید به خاطرات گذشته سربازی ُ دانشگاه و ....
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائم نباشد حال دوران غم مخور
موفق باشید
در پناه حق
سلام....
حست رو حس کردم....
حس رو نمیشه به واژه در اورد و هیچ واژه ای........
تو همانی که من منم
می شناسمت که نشکنم
تورا مثل یک ترانه
می سرایمت خط به خط
حقیقت بودنم باش
در این زمانه غلط
ترانه قشنگیه.
ببخش حواسم نبود اسم و رسم نذاشتم.
منم خیلی وقتا مثل تو میشم...اما چه میشه کرد...تا الان که سوختم و ساختم...باز خوبه گیتارت هست یا اینکه شعر میگی اما من چی.......
دخترک بهترین چیزارو براش دعا می کنه
حتی براش بزرگترین عشق دو طرفه دنیا رو می خواد
اما من صدای لرزیدن دندونای قلبشو می شنوم
نکنه کسی جای منو براش بگیره!!!!
دلت شاد
سلام
خوبید ...
چی شده
چرا شکسته دلت ؟؟؟
خب چرا اصلا هیچی نگفتی
حرفهای دلت رو بگو
اونها رو به انزال نگارش در بیار
نزار دلت پر بشه و قلبتو برنجونه
چرا گرفته دلت
مثل آنکه تنهایی
چقدر هم تنها
خیال می کنم
دجار آن رگ پنهان غمهایی
دچار یعنی
.....
تو بگو یعنی چی
اگه دلش بخواد حرفای دلشو میگه لازم نیست شما یادآوری کنید!
شاید داغون باشی . یا حال درست و حسابی نداشته باشی و یا دلت بخواد خودتو از این حال درآری و بری . راحت و رها ولی خیلی مواقع این حالات چیزهای خوبی بهمون می ده . مثل این ترانه !
به روزم با می خواستم بنویسم ... ننوشتم !
با درود
دوست عزیز خسته نباشی و وقت به خیر. وبلاگ هم آوا الان نزدیک یک هفته است که با بررسی دلایل ضعف ایرانیان در برقراری یک دموکراسی واقعی سعی میکنه هر روز صریحا به انتقاد از خودمون بپردازه. خوشحال میشم افتخار بدید و در کنار دیگر دوستان به بررسی این ضعفها بپردازیم. منتظر حضور سبز روزانه شما در هم آوا و نظرات و انتقادات سازندتون هستم. ایرانی لایق دموکراسی است البته اگر خود بخواهد. سربلند و پیروز باشید و بدرود
پایدار باشی
سلام عزیز
خیلی با حالی آقا اون عکسایی که با هم تو سد حسنلو انداختیم رو بیار خوب شد یادم انداختی ( میمون )