ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
انگار فقط رفتن قسمتم شده، نوشته قبلی رو بعد از چند روز اصلاح کردم زیادی تنفر انگیز بود کاش به همین راحتی که اینجا نوشته هامو پاک می کنم می تونستم آدمای ذهنمو هم پاک کنم اما حیف که نمیشه.
بعد از مدتهای مدیدی تونستم به اورکات برم یه حس نوستالژیک عجیبی برام داشت آشنایی با کسانی که بعضا توی ذهنم ......(به خدا هنگ کردم نمیدونم چی بنویسم زیادی داغونم) یاهو مسنجرم رو باز میکنم و می بینم کسی منو اد کرده که نباید می کرد ....( کم آوردم اعتراف میکنم کم آوردم).
همه بچه ها میرن مرخصی و سرحال و شارژ برمیگردن اما داغونم، آواره ام، سرگردونم.
کاش به ندیدن عادت کنم کاش به کوری عادت کنم نمیدونم تورو خدا این حرف دکتر شریعتی رو مثل پتک تو سرم نکوبید:«بگذار تا شیطنت عشق چشمان ترا بر عریانی خویش بگشاید، هر چند آنچه معنی جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل نکن» نه میخوام آرامش داشته باشم میخوام باورم نشه که دیگه کسی هواخواهم نیست.
من رسم دوست داشتن رو بلد نیستم هر چقدر که بیشتر سعی میکنم دوست داشته باشم اونقدر از من دور میشن. حتی باورش برام سخت بود اما حتی نزدیکترین کسانم نیز ترجیح میدن من چیزی نگم باهاشون نباشم دور دور باشم.
من دردلامو فقط به سه نفر می تونم بگم گیتارم، دکتر شریعتی و خدا. آخه دکتر تو منو خراب کردی واسه چی؟ چرا نذاشتی او همون کویر بمونم چرا گفتی بذار عریانتر بشی؟ چرا؟ چرا میگی مرد نباید ناله کنه؟ پس من دردامو به کی بگم؟ به کی بگم تا پریشونی قلبم آروم بشه؟ به خدا چیزی نمیخوام فقط یه چاه مطمئن نشونم بده که بهم پند و نصیحت نکنه، من که بلد نیستم کسی رو نصیحت کنم پس چرا هر کی از راه می رسه یه تیکه ای بارم میکنه و میره؟؟؟
آره عشق و دوست داشتن همش سوتفاهمه همش دروغه همش چرند همش مزخرفه.
مگه این روزا کسی به این حرفا ایمون داره؟ مگه چهار سال دل بستم حیا نکردم مگه نفهمیدم که عشق آدما فقط به جیبشون هست نه چیز دیگه؟ اصلا منو چه به عشق و عاشقی منو چه به دوس داشتن مگه کسی دوسم داره که بخوام براش بمیرم؟ نه اکبر جون کسی برات ارزشی قائل نیست.
خدایا زود مرگُ قسمتم کن تا از این سوداکده رها بشم.
خداوندا آرزوی مرگ دارم تا بیشتر از این آلوده گناه نشم.
الهی طوری منو بمیران که اثری ازم نمونه کاری کن همون طوری که زنده بودم کسی دلش به حالم نسوخت موقع مردنم هم کسی دلش به حالم نسوزه.
بابابزرگ چقدر دلتنگتم کاش منم پیشت بیام. خسته ام دلم گرفته، نمیخوام دیگه اینجا بمونم.
آره دیگه بریدم دیگه خبری از اون دل دریایی نیست دیگه دلم بی کینه نیست دیگه نمیتونم کسی رو دوس داشته باشم.
نمیدونم شاید دیگه نخوام بنویسم نمیدونم ولی این روزا بدترین روزای زندگیم هستش به خاطر اینکه دیگه باور کردم که عمر شادی های من خیلی ناچیزه اونقدر که نمیشه به خاطرش شاد بود هر وقت حس میکنم که خوشبختم و به یه چیزی رسیدم فقط کمتر از بیست و چهار ساعت بعد می بینم شکستم می بینم که غمینم میبینم نا امیدم.
واقعا چرا من همیشه اینگونه دیر میشم؟ به خاطر اینکه شاید قیافه ام بدجنس نشونم میده شاید به خاطر اینه که وقتی با یکی حرف می زنم یه کارمای منفی از خودم ساطع می کنم و طرف مقابلم مثل قرقی رو هوا اونو میزنه و علیه خودم به کار می بره پس باید حرفی نزنم بشینم تو کنج تنهایی اتاقم تا اجلم سر برسه این روزا هیچ امیدی به خودم و به زندگی ندارم، کنکور رو خوب ندادم، یکی از بهترین دوستان دوران زندگیم واسه همیشه رفته، نمیدونم کجا رفته ولی وقتی امروز موبایلش رو گرفتم و خواستم حالش رو بپرسم یه خانمی گفت که فلانی دیگه نیست رفتش. باورم نمیشه همین چند روز پیش دیدمش کاش می گفت کاش باهاش خداحافظی میکردم. من دوستان خوب خیلی کم داشتم و این یکی ناب بود بی نظیر بود اما نمیدونم چرا بی خبر رفت.
خب چه امید بندم به این زندگانی که در ناامیدی سر آمد جوانی، انگار دکتر شریعتی هم داره احوال منو میگه :
بسوزم
چه امید بندم در ابن زندگانی
که در ناامیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد
پیام وفایی از این زندگانی
بنالم زمحنت همه روز تا شام
بگریم ز حسرت همه شام تا روز
تو گویی سپندم بر این آتش طور
بسوزم از این آتش آرزوسوز
بود کاندرین جمع ناآشنایان
پیامی رساند مرا آشنایی؟
شنیدم سخن ها زمهر و وفا، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
چو کس با زبان دلم آشنا نیست
چه بهتر که از شِکوه خاموش باشم
چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر
که از یاد یاران فراموش باشم
«دکتر علی شریعتی»
دیگه حرفی برای گفتن ندارم شایدم دارم ولی نه ندارم آخه «سرمایه های یک دل حرفهایی است که برای نگفتن دارد»و من چقدر ارزون دارم سرمایه هامو چوب حراج میزنم باید حرف نزنم اما اگه اینو امروز اینجا نمی نوشتم دق می کردم.
راستی دکترم گفته که سیگار برام سم هست نظرتون چیه بد نیست هر وقت نا امید میشم یه سیگاری بکشم.
به امید اینکه همگی در پناه حق عاشق و آبی و سرفراز باشید/ یا علی
سلام
سلام خوبی؟
اکبر انگار.دلت خیلی از دنیا پوره.هر موقع که به وبلا یگت سر می زنم (برداشته بد نکنی)انگار گوشه ی از سرنوشت و زندگی خودمو می بینم ..شاید باور نکنی ولی هر مطلبی که می زنی بد جور روم تاثیر میزاره.شاید نظر من و قبول نکنی شایدم از نوشته هایه من خوشت نیاد ..اینم می دونم که سرنوشت هر کی رو خدا ست که رقم می زانه تنها امیدام به اون هست و بس..گفته بودی از دنیا سیر شدی من زیاد کتابای دکتر شریعتی رو مطاله نکردم..ولی این سخنش هیچ وقت از یادم نمیره(هر کس انگونه زندگی می کند که فکر میکندوانگونه می میرد که زندگی کرده است)..امیدوارم از گفته هایه من دلگیر نشی...
سلام بهنام جان
نمیدونم شاید حق با شماها باشه ولی اینجا یعنی زخمه نمای واقعی آدمی مثل من هست چه یه روز شاهد شادی هام بوده و یه روز هم شاهد غمهایم.
این چه حرفی که زدی من از کسی دلگیر نمیشم اگه هم بشم رک و راست میگم.
فعلا تا بعد
سلام.
...
همیشه یه نقطه ی روشن هست که از سمتی میاد که انتظارش رو نداری... من هم روزهای غرور و تنهائی و سردرگمی رو با ذره ذره ی وجود درک کردم. منتظر یه نقطه ی نورانی باش. دالون زندگیت همیشه اینجوری نمیمونه...
انتظار حضورتون را آذین وبلاگمون میکنیم
یا علی
سلام ... سری قبل از عالم هستی و کائناتش بد می گفتی الان هم نوک پیکان را گرفتی طرف خودت ....
تو خوشی و خوب و کان هر خوشی ....
تو چرا خود منت باده کشی ؟
تو عدوى این خوشیها آمدى
گشت ناخوش هر چه بر وى کف زدى
دسته ای از دوستان را تنها فضاهای مشترک در هم جمع کرده ... مثل اداره یا دانشگاه و .... بعضی از دوستی ها تجارت و معامله است و این قبیل دوستان زمانی که نیازی داشته باشند به یاد ما خواهند افتاد... بعضی هم عواطف زودگذر است و یا توام با خاطرات ماندگار که آن هم مردی و مروتی و حق نان و نمک دانستن و اهل بودن معرفت لازم دارد ....
ثانیا تو هنوز وارد زندگی نشده ای و در دیباچه اش ایستادی و می خواهی از آن خداحافظی کنی ؟
زندگی عبارت است از داشتن خانه مستقل و کار و کسب مورد علاقه و عشق و دل و عاطفه همسر و عشق به آینده و .... به قول اقبال هم :
زندگی در صدف خویش گهر ساختن است
در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
عشق از این گنبد سربسته برون تاختن است
شیشه ماه ز طاق فلک انداختن است
و به قول سهراب :
زندگی خالی نیست : مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست . آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد
بله ....
دریای متلاطم زندگی پرخروش است و امواجش سهمگین .... اما فانوس امید هم هست و ساحل آرامشی باید جست ....ساحل در کنار دریاست ... همین جا ... پیش تو و با تو ....
زندگیم سرد شده ، رو دیواراش ترک نشسته ولى هنوزم زیباست !
اگر به طلوع و غروب خورشید بنگری و بخندی، هنوز امیدواری.
اگر زیبایی رنگ های گل کوچکی را درک کنی، هنوز امیدواری.
اگر لذت پرواز پروانه را درک کنی، هنوز امیدواری.
اگر لبخند کودک قلبت را شاد کند، هنوز امیدواری.
اگر خوبی های دیگران را ببینی، هنوز امیدواری.
اگر بارانی که بر سقف اتاقت می بارد، تو را به خواب می برد، هنوز امیدواری.
اگر با دیدن رنگین کمان می ایستی و به زیبایی آن خیره می شوی، هنوز امیدواری.
اگر با شادی و خوشی با افراد جدید روبه رو می شوی، هنوز امیدواری.
اگر هنوز دست دوستی به سوی دیگران دراز می کنی، هنوز امیدواری.
اگر با دریافت نامه یا کارت غیرمنتظره ای، خوشحال و شگفت زده می شوی، هنوز امیدواری.
اگر از درد و رنج دیگران ناراحت و افسرده می شوی، هنوز امیدواری.
اگر هنوز به انتظار سال نو، چیدن سفره هفت سین و تحویل سال هستی، هنوز امیدواری.
اگر به فکر آرامش هستی، هنوز امیدواری.
اگر با نگاهی به گذشته، لبخند بزنی، هنوز امیدواری.
اگر با سختی ها روبه رو شوی و بجنگی، هنوز امیدواری.
امید زیباست و به ما انگیزه حرکت می دهد.
وقتی ناامید می شویم، امید، خنده بر لب جان می آورد.
وقتی قلب مان به پیش نمی رود، امید پیشقدم می شود.
وقتی چشم مان نمی بیند، امید ما را به حرکت وا می دارد.
امید نور را به اعماق تاریکی ها می برد.
هرگز ناامید نشوید
اگر هم میخوای کاملا در ناامیدی غرق بشی بیا اینها را بخوان :
جغد بارون خورده ای تو کوچه فریاد می زنه
زیر دیوار بلندی یه نفر جون می کنه
کی میدونه تو دل تاریک شب چی می گذره
پای برده های شب اسیر زنجیر غمه
دلم از تاریکی ها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
من اسیر سایه های شب شدم
شب اسیر تور سرد آسمون
پا به پای سایه ها باید برم
همه شب به شهر تاریک جنون
دلم از تاریکی ها خسته شده
همه درها به روم بسته شده
چراغ ستاره ی من رو به خاموشی میره
بین مرگ و زندگی اسیر شدم باز دوباره
تاریکی با پنجه های سردش از راه می رسه
توی خاک سرد قلبم بذر کینه می کاره
دلم از تاریکی ها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
مرغ شومی پشت دیوار دلم
خودشو این ورو اونور میزنه
تو رگ های خسته سرد تنم
ترس مردن داره پرپر میزنه
دلم از تاریکی ها خسته شده
همه ی درها به روم بسته شده
خوستی به موسیقی اش هم گوش بدی بفرما :
http://www.parsimusic.com/lyricView.php?IdAlbum=323&IdSong=2659
البته خدا ما را نفرستاده که زانوی غم بغل بگیریم و اشک و آه و حسرت و اندوه را بستاییم .....
ممنون از لطف و راهنمائیتون.
به روی چشم.
میدونم که خدا تنهام نمیذاره آخه تو لحظه های تنهایی همه کس من اون هست.
جالب بود.موفق باشی.
سلام
اکبر جان
خیلی دلم برای تو و وبت تنگ شده بود
نمیدونم
چرا اصلا عادت ندارم متن وب کسی و بخونم
اما نمیدونم چرا در مورد تو این فرق میکنه
آره حق با توبود
اما ای کاش عشق آدما فقط و فقط به جیبشون بود
ای کاش
راستی
لینک منمو هم که .........
سلام
چه خوبه که در این دنیا هیچ چیز دائمی و همیشگی نیست و همچون رودی همیشه در گذر می باشد مثل خشم قهر مهر عشق غم شادی همه همه می گذرند شادی ها به آنی و غم ها تنهای تنهای به صبر . بریدی خیلی ها در خیلی موارد می برند ولی زندگی ادامه دارد تنها کسی برنده است که بماند . ماندن ها است که نامی ماندگار از آدمی به جا می گذارد . خودتان را خوب شناختید و صادقانه به تمام خصلت هایتان اشاره کردید نمونه اش را دارم برای همین غم ها و شادی هایتان برایم جالب اند و خواندنی ولی از غم تان متاثر می شوم بیشتر خودتان هستید که باعث ناراحتی خودتان می شوید . البته برای نسل امروزه واقعا متاسفم و متاثرم عشق و وفاداری قدیمی ها را تجربه نکردند . همش زیاده خواهی بوده و در این میان دختران هم دارند گوی سبقت از پسران را می برند و در این میان آدمی همچون شما صدمه می خورد . ولی هنوز عشق است دوستی ها قشنگ است باید زمانش برسد . دورانی سختی دارید و می گذرد در مورد اد جدیدتان اگر همان مورد قدیمی است و پس از اشتباهی
برگشته بهش فرصت بدهید
همینکه یه جایی اینطور خودتو خالی میبکنی تا سنگینی آن به دلت نمونه باعث میشه که بمونی وتجربه های زیادی کسب کنی اگه کمی بیشتر به زندگیت نگاه کنی میبینی کسایی هم هستند که حسرت زندگی ترا میکشن
مهم اینه که درد را در دلت نگه نداری وهر آنچه که داری همین جا بریزی بیرون
موفق باشی
سلام. مرسی از احوال پرسیتون
امتحانم بد نبود عملی حتما قبولم. جوابتئوری هم ۱۰ روز بهد میاد. دعا کن قبول شم. چند روز بود زخمه باز نمی شد. واست مثلا ایمیل گذاشتم. ولی عمرا بهت برسه. آخه بلد نبودم اولین بار بود.
عیدت هم پیشاپیش مبارک
امیدوارم سال جدید یه عشق ناب رو تجربه کنی
علی علی..