زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

زخمه

وب نوشت های یکی که دیر رسیدن عادتش است ...

نارفیق

درست سه سال پیش وارد دانشگاه شدم اولش خیال می کردم که میتونم سی چهل تا رفیق بامرام داشته باشم اما بعد از سه سال تازه داره نقابها از چهره ها میفته نمیدونم چرا باید اعتماد میکردم شاید خودم مقصر بودم و همه رو به یه رنگ میدیدم اما زهی خیال باطل که اصلا این جوری نبود کاش یه کم بیشتر دقت میکردم و زیاد اعتماد نمیکردم و الان حتی به چشمای خودمم اعتماد ندارم رفیقی که ادعای مرام و رفاقت میکنه بیشتر از همه بهت نارو میزنه اولش خیال میکردم که دخترا این جوری هستن و هیشوقت بهشون اعتماد نمیکردم و از رابطه و دوست دختر بازی حالم بهم میخورد اما الان به یه جایی رسیدم که پسرا بدتر از دخترا هستن و به هیچ عنوان نمیتونم بهشون زیاد اعتماد کنم شاید از بین پسرا یکی دو نفر باشن که میتونم اعتماد کنم .  . به همین خاطر هم دیگه زیاد به کسی اعتماد ندارم لااقل دلم میخواد با کسانی که اینجا هستن بیشتر باشم من حتی زیاد اهل دوز و کلک نیستم و تموم واقعیت رو اونجوری هست که میبینم و سعی نمیکنم که خودم رو پشت نقابی قایم کنم .از وقتی هم که اورکات فیلتر شده دارم دیوونه میشم نمیدونم چرا خیلیا فکر میکنن که تو رفاقت حتما باید سود و منفعتی داشته باشه تا بتونن ادامه اش بدن . من خودم به این مسئله معتقدم که در برابر خوبی که به دیگرون میکنی نباید انتظار داشته باشی که در حقت خوبی کنن اما اگه بدی کنی باید منتظر باشی تا یه روز سرت تلافی کنن . این مسئله ای هست که خودم به عینه دیدم .البته مسئله اصلی من هم کلاسیام هستم و الا خیلی از دوستانم هستن که خیلی باهام خوبن من جمله هادی مرتاض ، حامد خلوصی ، محمدرضا اسکندریون ، مرتضی نوذری ، الشن نیوشا ، مهدی گشاده دل ، علی محمد نیکبخت ،  ، سجاد نیکنام ،  اینا کسانی هستن که هیچ وقت از دوستی با اونا پشیمون نمیشم یعنی تا الان نشدم . اما از بین همکلاسیام هم فقط میتونم از حسام پاکمهر ، امیر محمدزاده ، سعید رنجبریان ، زاهد خلیلی ، هاتف پوررشیدی رو  نام ببرم از بقیه زیاد خیری ندیدم .(از آوردن اسم دخترا معذورم به دلیل اینکه ممکن هست هم برای من و هم برای اونا مشکل ایجاد کنن از بس که آدم کم ظرفیت تو این دانشگاه هست و آماده هستن تا به آدم برچسب بزنن بهر حال منو ببخشید ) یه تعداد از دوستانم تو تهرون هستن من جمله حسین زمان  که امسال تابستون باهاشون رفیق شدم و خیلی هم بامرام هستن و به صد تا از کسایی که دور و برم هستن می ارزن . اما یه رفیق فابریک دارم که به دنیا هم عوضش نمیکنم اونم دوست باوفام دکتر امیر جلایی هست که خیلی دوست داشتنیه درست لنگه خودم هست و خیلی هم دوس داشتنی هست . سه تا دوست خوب هم دارم که همشون استادم شدن البته چهار پنج سالی از من بزرگ هستن : مهندس آرش محبی ، مهندس پرویز احمدی مقدم و مهندس عارف مردانی . و از همه دوستانم گفتم اما حیف هست که دوستی به نام دکتر شهیدی نام نبرم کسی که خیلی چیزا از اون یاد گرفتم و همیشه ارادتمندش هستم .این همه از دوستام گفتم تا بگم که دو تا ترانه ای که امروز اینجا نوشتم واسه چی هست البته یه کم بد بینانه به قضیه نگام کردم ولی این جوری بهتر میتونین معنی نارفیق رو بفهمین . راستی تا یادم نرفته اینا دوستای من هستم اما محرم رازم نیستن یعنی حتی زیاد هم منو نمیشناسن تنها کسی که منو خوب میشناسه یه دوست باوفا و مهربون هست که خیلی دوسش دارم اونم کسی نیست غیر از زینب  عزیزم کسی که تا بحال خیلی کمکم کرده و اگه اون نبود فکر نکنم الان زنده بودم تا این نوشته هارو واستون بنویسم تو یه نوشته ای مفصل که فقط برای زینب خواهم نوشت قدردان تموم محبتاش میشم و اگه اون نبود من خیلی وقت پیش از این معنی رفاقت در برابرم رنگ میباخت و ازش ممنونم که رفیق تنهائیام شده و خیلی هم دوسش دارم و امیدوارم که این دختر خوب و نازنین به هر آنچه که میخواد برسه و همیشه شاد و خندون باشه .



 

دل به رفاقت نبند

 

رفاقتا هم عمرشــون مث حبابی روی آبه

اگه صداقتی هست اونم تو خیال و خوابه

 

تو این زمونه شرط اول رفاقت ، نـــــامردیه

اون که رفته قبرستون اسمش جوونمردیه

 

گرد دورنگی رو چهره ها نشسته

برنـده اون که دل به رفیق نبسته

 

دیگه را نداره به کسی بگم دوست دارم

بـــــرو پی کارت که از تو و رفاقتت بیزارم

 

هر دوست دارم گفتن یه قیمتی داره

هـر بخششـی  یه زمانی منتی داره

 

دل نبند بــه این رفاقتای دو روزه

نارو بزنه بد جوری دلت میسوزه

 

بیخودی دلتو خوش نکن بـه این نارفیقان

مـــگه رفیقی مونده تو  این دوره و زمان

 

کنارشون که هستی برات میمیرن و قربونتن

اما پشت سرت خنجــــــر زده و بلای جونتن

 

خیال میکنی برات  دلســــــوز و خاطرخواتن

وقت نیاز میفهمی که استخون لای زخماتن

 

دل به ایــــن رفاقتا نبند که بدیمن و نا مبارکه

آخر این قصه قسمت تو فقط حسرت و اشکه

 

بهر حال مواظب دوستانتون باشید تا یه وقت مثل من نارو نخورید و در آخر پشیمون نشید .

بهرحال ببخشید که این دفعه زیادی  طولانی شد ولی واقعا یکی از حرفای بود که خیلی دلم میخواست بنویسم و خوشحالم که لااقل یه کم خالی شدم و تونستم اون چیزی که درونم بود رو بگم .
نظرات 10 + ارسال نظر
الشن 18 بهمن 1383 ساعت 12:13

سلام اکبر جان. از اینکه به من محبت داری ممنونم. راستش توی این دنیا که مردم اکثرا رنگارنگ هستن و نه یکرنگُُُ داشتن دوستی مثل تو برای آدم نعمت بزرگیه. امیدوارم همیشه موفق باشی. در مورد متلک هایی که گاهی دوستا به آدم می گن هم راستش من خودم هم زیاد خوشم نمی آد ولی اکثر مواقع چندان هم از روی غرض و طبق هدف نیستن ( البته نه همیشه) به هر حال هر طور که باشن جدیشون نگیر وگرنه می شه جریان ملانصرالدین و پسرش و خرشون!! :-)

الشن جان از نظر لطفت ممنون

زینب 18 بهمن 1383 ساعت 14:12

سلام داداشی
واقعا ازت ممنونم که منو قابل دونستی و اسممو به عنوان دوستت نوشتی .شرمندم کردی.سر فرصت برات میل مینویسم ببخشید که چند وقته چیزی برات ننوشتم ولی خودت که بهتر از همه میدونی!!!
خیلی خوشحالم کردی . زیادم ناراحت نباش.
مواظب خودت باش.

عزیزم من که از تو دلگیر نیستم عیبی نداره تو هم مواظب خودت باش . منم خیلی دوست دارم .

ناشناس 18 بهمن 1383 ساعت 14:59

سلام بر شما آقای یارمحمدی
با توجه به اینکه جنابعالی لطف کردید و بنده را در زمره دوستانتان محسوب نمودید . باید عرض کنم که اینجانب لیاقت رفاقت و دوستی با شما را نداشته . ندارم و نخواهم داشت و دوست ندارم شما زورکی مرا تحمل کنید و این مایه شرم و اذیت من می شود و وجدانم احساس گناه می کند . شما و دوستانتان را به خدا می سپارم .

دوست ناشناسم کاش لااقل اون قدر دل و جرات داشتی که بگی کی هستی تا منم راحتتر بشناسمت گذشته از اون من با کسی رودرواسی ندارم اگه نخوام با کسی رفاقت کنم زمین و زمان نمیتونن جلوی منو بگیرن من آدمی هستم که دوستای خیلی زیادی داشتم ولی اگر به این چند تا مینازم به خاطر اینکه فکر میکنم هنوز در موذدشون اشتباه نکردم . و من زورکی کسی رو تحمل نمیکنم و بهرحال بازم ممنون .

meisam yousefi 18 بهمن 1383 ساعت 17:16

ورقا دست کی بر خورد.که خدا هم نارو خورده...

سهیل 19 بهمن 1383 ساعت 10:28 http://loveyou.blogsky.com

سلام خوبی متن قشنگی نوشتی داداشی . شعر قشنگی هم بود . اتفاقا منم از خیانت نوشتم . خیانت در عشق و دوستی و زندگی . قربانت.

مجید 19 بهمن 1383 ساعت 22:14 http://www.rememberable.persianblog.com

سلام اکبر خان . از آشنایی با وبلاگ شما خوشحالم و بسیاری
از حرفاتو دربست قبول دارم . من هم ترانه مینویسم . خوشحال میشوم بیینمت .

ساناز 20 بهمن 1383 ساعت 08:20

سلام.خوبی؟پس چرااینقدر نا امید؟

به نظر من علت بسیاری از دوستی های موسمی نیاز یا هم مکان بودن است . برخی از دوستی ها تصادفی است و برخی به دلیل تشابه خاص روشن و آشکار یا مرموز یا حتی تضاد است (چون گاهی قطب های مخالف همدیگر را جذب می کنند) . بهترین دوستان هم دوستانی نیستند که همیشه یا پیوسته به یاد هم باشند یا حتما نیاری را رفع کنند . این زیاده از حد به تصوری کودکانه شبیه است . واقعیت های درون و بیرون انسان و جهان گذران همین حقیقت را به وضوح نشان می دهد و این به معنای بی وفایی هم نیست . به نظر من بهترین دوستان کسانی هستند که در آسمان پرستاره دل شان ستاره ای هم برای شما روشن نگه داشته باشند و حتی اگر چند ماه یا حتی چند سال یک با آنها را ببینید یا دو سطر از مطلب شان را که برایتان می فرستند بخوانید احساس می کنید برادر یا خواهر گمشده تان را و بلکه خودتان را یافته اید و در امواج عواطف پرشور و خاطره انگیز و صادقانه و صمیمانه غرق می شوید . خیلی از دوستی های جون جونی شبیه بازی های بچه گانه با عروسک ها می ماند . به هر حال از این که مرا هم یاد کرده اید دسته گل زیبایی از گلهای یاسمن و نسترن و زنبق و بهترین گل دوست داشتنی خودم رز صورتی را به شما هدیه می کنم . آتش شعر و شعور و انیشه های لطیف همیشه در دلت پر شراره باد !

این شعرو هم روی میز یکی از دوستان توی یادداشتش دیدم . به جز یاس و ناله کردن که من خیلی ازش بدم میاد برای من شعر زیبا و خوشایندی بود . برایت هدیه می کنم .
بهار من پاییز هر ترانه است
صدای هق هقای عاشقانه است
من اون پرنده ام که از پر افتاد
بدون که موندنم فقط بهونه است
تو اوج پر زدن پرم شکسته است
بهار من زمستونی دوباره است
نماد هر زندگی که بهاره
برای من مرگو به یاد میاره
بهار من بهار من طلسمه
بهاری که فقط برام یه اسمه
امیدوارم در انبوه برف و موج سرمای شدیدی که ما را در این فصل از زندگی و تاریخ فرا گرفته دلت گرم و ذهنت مواج و زلال باشه .

نازنین 21 بهمن 1383 ساعت 20:29 http://blackrose.blogsky.com

سلام دوست من زیبا بود
سرزمین آبی من منتظر آمدن تو است

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد